این همه هیاهو بخاطر چیست ؟
انجنیرعمر محسن زاده انجنیرعمر محسن زاده

 

از گذشتگان ما آمده است که در سرزمین ما در روزگاران کهن شکاری رواج داشت که آنرا „ شکارپره „ یا „ شکار جرگه „ مینامیدند . رسم آن بر این بود که شکارچیان فرمان میدادند تا طبلک زنان و غوغا گران هیاهوئی را بر پا میکردند و صید به پیش انداخته را به رمش و تپش

وا میداشتتند تا اینکه با تنگتر شدن „ جرگه „ و „ نرگه „ راه دام در پیش میگرفت و سر انجام سر بر کف صیاد می نهاد .(1)

در این روز ها های و هوی فروانی در باره کشور ما بلند است و از خرخشه ها چنین بر میاید

که در نخجیر گاه سیاسی جهان  اینبار  جرگه را بر مردم ما تنگ ساخته اند و در کمین دام بزرگ

نشسته اند .  با زمینه سازی و ذهنیت آفرینی باید شرایط و حالت دلخواهی  ببار آید که در آن گزیر

نا گزیر گردد و نا ممکن ممکن .   ابتکار و عمل در راه بر آورده سازی پلان و نیات پوشیده و

اشکار پیش از همه نشاندهنده توانائی است که در زبان سیاست به مفهوم  قدرت „ دانسته میشود

و هژمونی از آن سر چشمه میگیرد . امروز در رآس قدرت و هژمونی جهانی ایالات متحده امریکا

قرار دارد و هیچ چیزی در کشور ما بدون ِاذن ورآی آن صورت گرفته نمیتواند.  از فعالیت های

ناتو در افغانستان و فریاد بلند چارچی های وطنی آن چنان معلوم میشود که ایا لات متحده در سال

روان تصامیم جدی را در نظر گرفته و خواهان زایاندن فاکت های است که کار را سهل سازد و

مقصد را نزدیک . بدون درنگ بسیار بر زوایا و خبایا حال و احوال را چنین می یابیم :

 

ـ   فشار در ابعاد گسترده نظامی و سیاسی بر کشور ما افزایش یافته است . بر اساس گفته های

مآمورین پنتاگون واحد های „ تثبیت هد ف و کشتار „ ایا لات متحده در افغانستان در  نُه ماه گذشته

بیش از یکهزار و نُه صد هجوم کو ماندوهی را در سراسر کشور انجام داده و از نتائیج عملیات

کو ماندو های اختصاصی خود نهایت راضی اند . در این حملات اکثرآ شبانه مردم کشته بسیار داده اند .  خشونت فزیکی و ترور روانی مردم دیگر به امر عادی و روتین مبدل گردیده است. گفته میشود که سال روان از خونین ترین سال های جنگ پس از2001 ترسائی است .  این گفته را

گزارش تازه سر منشی سازمان ملل متحد به شورای امنیت  آن سازمان نیز تائید میکند .

 

ـ   وضع امنیتی روز تا روز کسب وخامت میکند و چالش های جدی روند زندگی مردم را مختل میسازد . از صلح پایدار هنوز خبری نیست .  ترور های زنجیره ئی , انجام عملیات جسورانه

تروریستی در سراسر کشور , جار و جنجال تبلیغاتی رسانه های وابسته و ده ها مورد دیگر در

آتش بد امنی روغن میریزند و آ هسته آهسته ذهنیت مردم را در امید داشتن به آینده مطمئن و

صلح پایدار تغیر میدهند .

 

ـ   آشفتگی و فساد در درون دولت پیوسته بیشتر میگردد. ضعف و نا توانی قدرت مرکزی در

امر اداره و همگرائی سیاسی و اجتماعی کشور بموازات رُشد و تقویت هیرارشی های نظامی

و سیاسی مرکز گریز که باز آفریننده مناسبات نهایت عقب مانده اجتماعی اند بی کفا یتی و نبود

اوتوریته  رهبری را در اذهان عامه درون و بیرون کشور متبادر میسازد .  نبود ابتکار و هماهنگی

عملکرد سیاسی , جنگ و دعوای قوای سه گانه دولت , شور و غوغای تبلیغاتی و کمبود سیاست

مقتضی با  نیاز زمان دولت ضعیف را ضعیف تر میگرداند .  در باره „ سست ریشی „ زعیم

کافی است که تبصره های مردم شنیده شود .

 

ـ   سیاست خارجی یک جانبه و پُر از تناقض رژیم در امر کاهش تشنج در منطقه و عادی ساختن

روابط با همسایگان بی اثر و بیهوده بوده و اندک ترین نتیجه مثبتی را به ارمغان نیآورده است . 

پالیسی دولت در تمثیل حتی ظاهری حاکمیت درونی و بیرونی کشور نه تنها سازشکارانه و کرنش

منشانه بوده بلکه از کنار همه چانس ها و امکانات با لقوه گذر بی مدعای داشته است . در ماه های اخیر  سعی جدی بر آن بوده تا در روابط افغانستان با همسایگانش به ویژه با پاکستان تنش های بیشتری ایجاد گردد . برخی از همسایگان هم اگاهانه این گرایش را تقویت کرده و میکنند  .  رسانه های وابسته و اجیر نیز وظیفه گرفته اند تا تبلیغات گسترده را در این زمینه انجام دهند و حتی

مظاهرات و مارش های اعتراضی را سازماندهی کنند . آن ها همه چیز را گفتند به جز از عامل اساسی این تشنج را .  همه تلاش ها روی یک نکته تمرکز داشت که حالی شود که با این همسایگان

نمیشود اعتماد کرد , باید راه دیگری را در پیش گرفت .

 

ـ   پس از کنفرانس های لندن و کابل در باره افغانستان قرار بر این شد که با طالبان مصالحه گردد و

آنان در قدرت سهیم گردند . در حلقات رسمی واشنگتن در باره دورنما های توافق با طالبان سخن زیاد گفته میشود . رجال بر جسته ایا لات متحده تصدیق نموده اند که امریکا با طالبان مذاکره مستقیم

میکند . مآمورین دست دو وزارت خارجه ایا لات متحده امریکا و نمایندگان سی آی ای در المان و قطر با نمایندگان طالب دیدار نموده اند .  مذاکرات مخفی از طریق رژیم کابل نیز براه انداخته شده است . این همه اقدامات خود بیانگر تغیر سیاست ایا لات متحده است . الحان از زبان مقامات امریکا  ئی شنیده نمیشود که طالب و القا عده یکی است و آنان برای مبارزه با تروریزم و دفاع از دموکراسی

به افغانستان آمده اند .  وعده های قصر سفید مبنی بر دولت سازی , باز سازی اقتصادی , ملت سازی , تسخیر „ قلب و خرد „ مردم , تآمین امنیت , صلح و ثبا ت  و ... در افغانستان آهسته آهسته

کمر نگ و بیر نگ میشوند .  اکنون سازمان های استخبارات ایا لات متحده امریکا و بریتا نیا آشتی

با طا لبان را ممکن و ضروری میدانند و رژیم کابل نیز از دید گاه آنان پیروی میکنند .  پا کستان که طراح مفکوره „ پروسه آ شتی „  است میخواهد  به هر قیمتی شامل این پروسه بوده و تنها بعد از مفاهمه با آن و در نظر گیری مطالبات و خواسته های آن  این روند شکل گیرد .  گر چه از تدوین

مشی مذاکره با طا لب مدت زیا دی میگذرد ولی نتائیج حا صله  تا هنوز  روشن نیست. رژیم گاهی

ار پیشر فت مذاکرات دم میزند و گاهی از نداشتن آدرس طالبان و عدم دیا لوگ شکوه دارد .

 

 

با توجه به این „ حال و احوال „ و آنهم پس از یک دهه موجودیت بیش از یکصد هزار سر باز خارجی و ما شینری بزرگ جنگ ناتو در کشور و زمزمه های پایان نیافتنی برگشت این نیرو ها تا سال 2014 ترسائی سر و صدا های در بیان اوضاع و راه های حل بحران کنونی بگوش میرسد .

هوا داران غرب و سیال های جهادی آنان بر این اند که چون وضع امنیتی کشور خراب است , دولت

موجوده توانائی تآمین امنیت را ندارد و از سوی دیگر همسا یگان مداخله گر دست از دشمنی و خرابکاری بر نمی دارند پس با ید یک قدرت نیرو مند بین المللی چتر حفاظت خود را بر سر مردم

افغانستان بگشاید و زورش همه را بر جای شان بنشاند . این قدرت بی نظیر چه کسی میتواند باشد

به غیر از ایا لات متحده امریکا ؟ افغانستان باید در کسب حمایت و پیشتیبانی این ابر قدرت با پاکستان

رقابت نماید و با استفاده از  شکر رنجی ایکه اکنون میان پاکستان و ایا لات متحده در نتیجه لجاجت و

بازی گوشی ای اس ای بوجود امده  موضع بهتری را در منا سبات  امریکا با این منطقه احراز نماید

البته مطمئن ترین شکل همکاری و مو ثر ترین وسیله تآ مین امنیت همانا عقد یک قرار داد استراتیژیک با ا یا لات متحده امریکا و تآ سیس پایگاه های  نظا می دایمی آن در افغانستان است .

از دید گاه آنان این یک چانس بزرگ تاریخی است و حیف که لا استفاده بماند .  ایا لات متحده نیز

وضع لرزان  موجود را منا سب میداند تا مرام خود را که بخاطر آن این جنگ را در افغانستان آغاز

نموده  صریح تر دنبال نماید .  در میان های و هوی براه انداخته شده اینکشور از طریق مذاکرات محرمانه با مقامات افغانی و اعزام هیات هائی انعقاد پیمان استراتیژیک را مطرح ساخته است .(2)

رژیم کابل که از دل و جان آماده عقد موافقتنامه است برای حفظ ظواهر „ بازار تیزی „ میکند و

میگوید : ... آنها بخاطر منافع خود به اینجا آمده اند ... آنها اهداف خود را تعقیب میکنند.... آنها

افغان ها را میکشند..... آنها محیط زیست کشور ما را با فیر مرمی های غنی شده با اوران آلوده

میکنند و ....(3) با وجود این همه حرف ها که بیانگر ترس اولیای امور از خشم مردم ونگرانی از آینده موهوم خود شان است مذاکرات دو جانبه آغاز گردیده و کار  تدویر لویه جرگه فرمایشی برای

تصویب این چنین موفقتنامه در جریان است .  تنها چیزی که تا هنوز بمردم گفته نشده اینست که این

پیما ن استراتیژیک چیست و شرایط امضای آن چگونه خواهد بود ؟

 

 

 

 

پیمان استراتیژیک و شرایط آن

 

دریغا که با وجود همه هیاهوی تبلیغاتی در باره موافقتنامه استراتیژیک معلومات د قیق و اسناد موثق دراین مورد قابل دسترسی نیست و متون پیش نویس موافقتنامه که منابع امریکائی آنرا منتشر ساخته اند نیزدارای اعتبار کلی نمی باشند .اما با وجود این هم خوانش این متون به خوبی میرساند که در صورت

عقد و اجرای  این چنین قراردادی حاکمیت دولتی افغانستان هم در درون و هم در بیرون شدیدآ محدود و متضرر میگردد .این موافقتنامه نه تنها بر عرصه نظامی احاطه خواهد داشت , بلکه اثرات آن بر بخش

های دیگری چون سیاست خارجی و داخلی ,اقتصاد و تجارت , اداره  دولتی , قضآ , قانونگذاری ,

فرهنگ و... کاملآ متبارز خواهد بود .با این موافقتنامه افغانستان باید با یکی از اساسی ترین خطوط

سیاست خارجی خود یعنی اصل بیطرفی مثبت و فعال خدا حافظی نموده و با دستان خود هویت  تاریخی خود را به صفت  یک کشور آزاده و مستقل تغیر دهد .تاریخ سیاسی صد سال اخیرکشور ما فرود و فراز زیاد دارد ولی افغانستان با وجود همه دشواری ها و موضعگیری های انفعالی حکومت ها و با

در نظرداشت تجارب درد ناک دوره کلونیالیزم در جهان و خطرات جنگ های تباه کن اصل بیطرفی را

با منافع ملی خود همسان دانسته و در سر خط پالیسی های خویش قرار داده است .بدیهی است که این اصل از همان آغاز با مخالفت قدرت های جنگ طلب روبرو بود و افغانستان از این ناحیه فشار های

سیاسی و زیان های اقتصادی را متقبل شده است .در جنگ  جهانی اول فشار " متحدین " و به ویژه    

ترکیه و در جنگ جهانی دوم  مطالبات هواداران تیوری های نژادی از درون و بیرون کشور بر

حکومات و مردم افغانستان سنگینی کمتر از امروز را نداشت .در سال های پس از جنگ جهانی دوم

نیز ایالات متحده امریکا و خا صتآ وزیر خارجه پلانگذار آن " جان فاستر دالس " مطالبه میکرد  تا

افغانستان در پیمان های نظامی چون " اتحادیه جنوب شرق آسیا "( سیاتو ) و " اتحادیه کشور های مرکزی" (سنتو ) عضویت حاصل کند . سیاتو خط " دیورند " را بمثابه وسیله فشار بر افغانستان بکار گرفت و آنرا سرحد بین المللی پاکستان خواند .ایا لات متحده امریکا که سالیان درازی افغانستان را

نا دیده میگرفت و از هر گونه تماس و همکاری با آن خودداری میکرد عملآ با آغاز همکاری نظامی

با پاکستان در رویاروئی با افغانستان قرار گرفت .(1) از آنسال ها تا اکنون ایا لات متحده امریکا

سعی دارد تا روابط خود را با افغانستان با در نظر داشت جدی منافع پاکستان و در تابعیت از مناسبات خود با آنکشور تنظیم کند .با گمان اغلب میتوان موافقتنامه مطروحه را  مکمل آنهمه فعالیت های

ایا لات متحده امریکا در منطقه دانست که با همکاری های نظامی خود در سال 1953 با پاکستان

آغاز کرده است

موافقتنامه استرا تیژیک همچنان چماقی است برای در هم کوبی نهضت های وطنپرستانه و اعتراضات

اجتماعی مردم .دولت افغانستان با عقد این موافقتنامه مکلف خواهد بود اعتبار کلی قوانین ملی , ارزش

ها و نورم های سنتی , اجتماعی ـ حقوقی مردم , اخلا قیات , رسوم و رواج و تعاملا ت دیگر را اگاهانه محدود سازد و یا تغیر دهد . مفردات و مفاد موافقتنامه اراده خدشه نا پذیر مردم افغانستان را درگزینش

آزادانه نظام سیاسی ـ اجتماعی دلخواه شان نا دیده میگیرد و تنها رژیم وابسته را همیشگی و مورد حمایت میداند .از دید  امریکائی ها تنها  دولت و نه مردم افغانستان تعین کننده " منافع ملی " است

و بر اساس این موافقتنامه باید کم از کم این منافع بطور قسمی با منافع ایا لات  متحده امریکا همسانی

داشته با شد .برای داوری بیشتر مواردی چند از متن پیش نویس را باز نویسی  میکنیم :

 

ــ   هدف ایجاد پایگاه های نظامی ـ دایمی در خاک افغانستان استفاده امریکا از امکانات دولت

افغانستان است .

ــ   نیرو های نظامی امریکا و عناصر غیر نظامی آن در فعالیت های خود مطابق قوانین امریکا

عمل میکنند .

ــ   ...مدیریت کمیته مشترک بررسی و فرماندهی عملیات ویژه به عهده نیرو های امریکائی

خواهد بود .

ــ   ...ایالات متحده میتواند بر علاوه ایجاد پایگاه های دایمی در شیندند , شورابک , کندهار ,بگرام

و خوست در سایر نقاط نیز اقدام به تآسیس پایگاه های موقتی , دایمی و یا عملیاتی بنماید ....قوانین و ضوابط حاکم بر پایگاه های موقت ... همانا قوانین ارتش امریکا خواهد بود .

ــ   تمامی ساختمان ها و تآسیسات غیر منقول در اراضی افغانستان که در اختیار نیروهای امریکائی

می باشند در تحت حاکمیت دولت امریکا قرار دارند .

ــ   مسوولیت نظارت و کنترول حریم هوائی افغانستان به نیرو های امریکائی تعلق دارد .

ــ   نیرو های امریکائی  میتواند از تجهیزات و خدمات ویژه برای فعال سازی سیستم های مخابراتی

استفاده کند .

ــ   مسوولیت حقوقی و قضائی نیرو های امریکائی , شرکت های قراردادی آنها و همکاران شان به

عهده دولت امریکا است .امریکا در خواست افغانستان را مبنی بر واگذاری دوسیه های مجرمین به

بررسی میگیرد و بدولت افغانستان پاسخ حقوقی میدهد ....در صورت باز داشت نیرو های نظامی

توسط مقامات افغانی باید این مقامات مجرمین را فورآ به مقامات امریکائی تسلیم نمایند ...(2)

 

طوریکه دیده میشود پیش نویس موافقتنامه حقوق و امتیازات ایا لات متحده امریکا و مکلفیت های

دولت افغانستان رادر برابر نیرو های امریکائی به خوبی روشن می سازد و میشود از این تسوید به

نیات اصلی موافقتنامه پی برد .اما جالب است بدانیم که حکومت افغانستان در این زمینه چه طرحی

دارد ؟ تا جائیکه از رسانه های کشور شنیده میشود در این رابطه نمیتوان از موجودیت طرح مشخص

حکومت افغانستان سخن گفت .آن شرایطی را که رئیس جمهور و مشاور امنیت ملی وی بیان کرده اند

همه تکرار مجدد خواسته های اند که از ده سال بدینسو همواره مطرح میگردند و قسمآ از وظایف

تآخیر نا پذیرخود دولت افغانستان بشمار می آیند .تنها تثبیت نظم قانونی برای" قوای خارجی " مسآله

ایست که دولت افغانستان باید مدت ها قبل در مذاکرات با جامعه ملل متحد , ناتو و ایالات متحده مستقیمآ

حل مینمودو اکنون جبرآ باید آنرا حل نماید .اختلاف نظر در حکومت و پارلمان افغانستان به ویژه

تعین مرجع تصویب و یا رد پیمان استراتیژیک ( لویه جرگه فرما یشی و یا پارلمان از درون آشفته)

نشان میدهد که در رابطه با یک مسآله نهایت استراتیژیک تا چه اندازه برخورد غیر استراتیژیک

صورت میگیرد .بدون آنکه دنباله طبلک زنان و های و هوی گران درونی و بیرونی را بگیریم و از

کشمکش های نیرو های سیاسی درون رژیم سخن بگوئیم لازم است به تدابیر و سنجیده های ایا لات

متحده امریکا بنگریم و از روبنای ایدولوژیک به مقاصد اصلی آن  گذار کنیم.

 

  

 

                     

ایا لات متحده امریکا در افغانستان چه میخواهد ؟

 

 

ایا لا ت متحده امریکا بزرگترین قدرت جهانی است .در یکصدوسی و هفت کشور جهان اضافه از سه صد

هزار سر باز امریکائی حضور دارند .تکنالوژی بس پیشرفته نظامی و بودیجه نظامی پنجصد ملیارد دالری

یعنی نیمی از مصارف نظامی جهان این کشور را به " یکه تاز میدان " مبدل نموده و از آن امپراتوری

درست کرده که در تاریخ بشریت هیچگاهی , هیچ کشوری و هیچ امپراتوری به اندازه آن قدرتمند نبوده است.(1)

بدیهی است که اهداف و عملکرد ایالات متحده در پهنه روابط بین المللی خصلت امپراتوری داشته وبا

شیوه های امپراتوری های باستان اشتراک وجوه دارد . در کشور ما عمدتآ از اهداف استراتیژیک امریکا

در منطقه سخن گفته میشود و برخی هم گاه گاهی از فاکتور های ژیو پولیتیک یاد میکنند . در حالیکه

ایالات متحده در دهه روان مشاهدات استراتیژیک خود را بطور سیستماتیک با دیدگاه های ژیوپلیتیک

در هم آمیخته و از ترکیب آنها ژیو استراتیژی دقیقی را پی ریزی کرده است .شاخص های عمده این

ژیو استراتیژی ایالات متحده را که برخی آنرا ژیو پولیتیک از یک دیدگاه ناسیونالیستی میدانند همانا

مدیریت خیلی هدفمند اوضاع پُرتحرک , پلانگذاری خیلی متناسب برای هدف ,  کاربرد ابزازی برای رسیدن به منابع با اهمیت نظامی ـ سیاسی و برخورد محتاطانه با حالات حساس ژیو پولیتیگ تشکیل

میدهد .البته در پلان ها و فعالیت های استراتیژیک دست رسی به فاکتور های جغرافیائی دارای اهمیت

فوق العاده است چه تاثیر متقابل این عوامل منافع خودی را در برابر حریفان استراتیژیک تامین میکند .

ایالات متحده امریکا در ژیو استراتیژی خود در منطقه ما عمدتآ دو هدف اساسی را دنبال میکند :

یکی با حفظ منافع خود در اینجا بمثابه یگانه ابر قدرت جهان باقی بماند و دو دیگر با همگون سازی

منافع ایالات متحده و کشور های منطقه به موسساتی شدن روابط خود با آنها بپردازد و بدینترتیب هر

هر آنچه که در امپراتوری های گذشته نیز معمول بوده است بدست آورد یعنی از توافقات سری میان رژیم های دنباله روخود جلوگیری کند , وابستگی نظامی و امنیتی آنانرا به خود حفط نماید و میدان های

تشنج جانبی را همواره داغ نگهدارد تا از وحدت سایر کشور ها در برابر آن جلوگیری شود .این

مولفه ها  با پژوهش بسی از مراکزتحقیقات استراتیژیک در سراسر جهان همسانی و در سیاست

خارجی ایالات متحده امریکا هم با وجود همه پیشروی ها و پسگرد ها بر جستگی دارد .هر چند اداره

اوباما بنا بر خشونت دکتورین " امنیت ملی " جورج دبلیو بوش سعی بر آن دارد تا دیپلوماسی را بر راه حل نظامی ترجیع دهد اما در منطقه ما از کار برد هر دو شیوه ِاعمال قدرت یعنی زور سخت و نرم

استفاده میکند و عملکرد ایالات متحده ترکیبی است از وسایل نظامی, سیاسی , اقتصادی و روند مذاکره و نیروی ایقان و استدلال خودی . ایالات متحده امریکا در منظقه ما آرزو دارد تا نقش یک قدرت انتظامی را

با همه مکلفیت های ناشی ازآن به عهده گیرد و این کار را بخاطر منافع خود و سیستم سرمایه داری

انجام میدهد . در ژیو استراتیژی ایالات متحده  احاطه چین و جلو گیری از اشتراک منا فع روسیه ,

چین و هند پایه های اساسی را تشکیل میدهند زیرا ترقی سریع و نیرو مندی روز افزون چین نشانه آنست که این کشور بزرگ روزی به رقیب خطرناکی ایالات متحده مبدل میگردد و نزدیکی آن با روسیه و هند

وزنه متقابل را در برابر موقف مقتدر امریکا بمثابه یگانه ابر قدرت حهانی سنگین تر میسازد . بنآ

ایالات متحده با توش فراوان به اقدامات گسترده متوسل شده است .از انجمله میتوان نامبرد :

تقویت فاکتور تایوان در برابر چین , مسلح ساختن چاپان ,ارتقای نقش آسیای مرکزی و تبدیل آن بمثابه

زون حایل میان روسیه و چین , تاکید بر ضرورت و اهمیت جابجا سازی قوای امریکا در این منطقه ,

توسعه قدرت خودی در نتیجه اشغال کشور های خورد و ضعیف و یا دخیل ساختن آن ها در ساحه نفوذ خویش , باز ساختن بازار های آسیا برای تجارت خارجی امریکا ,جلوگیری از رُشد قدرت هژمونی گرای

آسیای شرق , ترویج و موسساتی ساختن مودل  سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی امریکا در این منطقه چون دموکراسی تیپ امریکا ,بازار آزاد , حقوق بشر و ...البته افزون بر این ها همه چشمداشت بهره گیری

از منابع سر شار طبیعی و ذخایر بزرگ انرژی منطقه ما را نمیتوان نا دیده گرفت که با  در دست داشتن

و کنترول انتقال آن ها نه تنها نیاز بزرگ ایا لات متحده , بلکه سایر متحدین غربی آن نیز مرفوع خواهد

گردید .با در نظرداشت این فاکت ها پُرواضح است که افغانستان  به تنهائی برای ایالات متحده مطرح

نبوده و نیست چه کندوی عسلی که زنابیر آن از عسلش بیشتر باشد کمتر بدرد میخورد .

پاکستان و افغانستان دروازه های ورودی به آسیای مرکزی اند .ایالات متحده دو شادوش بریتانیا کارخود

را بلافاصله پس از تآسیس پاکستان نو بنیاد آغازکرد و هم اکنون با این کشور بصفت مهمترین "متحد"

غیر ناتوی خود دارای روابط خیلی نزدیک نظامی ـ سیاسی  می باشد .در میان پاکستان و آسیای مرکزی

افغانستان قرار دارد که تراش آن مطابق مدل پیشبینی شده امریکا با وجود مصارف گزاف وعملکرد بیش

از سی سال و به ویژه کارکرد های ده سال اخیر تا هنوز بسرنرسیده و نا همواری های فراوانی در درازای

راه قرار دارد .(2)

اگر چه در این روز ها رسانه های افغانی و بیرونی بیشتر از تصمیم جدی ایالات متحده امریکا در تسریع

نمودن روند  آغاز شده با عقد پیمان استراتیژیک و اقدامات دیگر گزارش میدهند اما موسسه پژوهشی

" راند کورپوریشن " که در تدوین استراتیژی نظامی ایالات متحده امریکا نقش تعین کننده دارد و پنتاگون

آنرا تمویل و حمایت میکند اخیرآ مطالعات جدیدی را در باره" مذاکرات صلح افغانستان " به نشر رسانیده

است .نویسندگان این مطالعات باز هم جیمز دابین و جیمز شین اند .شخص اول همان کسی است که مقدمات

تدویر کنفرانس بُن را در سال 2001 ترسائی فراهم و رژیم کرزی را تعین نمود .در آنزمان شخص دوم

مطالعات استراتیژیک افغانستان را برای حکومت جورج بوش نگاشت .هر دو بدین باور اند که ایا لات متحده منافع خود را در افغانستان تنها در " دراز مدت " و بکمک " پروسه صلح "که بر مبنای مذاکرات با طالبان و همکاری با همسایگان افغانستان قرار دارد میتواند تامین کند .آنها در این مطالعات خاطر نشان

ساختند که " بالای افغانستان بیش از یک  سده بدینسو جنگ است چه این کشور برای ملل زیادی حایز

منافع استرتیژیک می باشد ....قرارداد صلح میتواند با این همه منافع متفاوت و اهداف مختلف خیلی دشوار

باشد .....این پروسه احتمالآ به سال ها مذاکره نیاز خواهد داشت.در جریان این سال ها احتمالآ جنگ ادامه خواهد یافت و حتی شدید تر خواهد گردید ." (3)

اگر ارزیابی چنین است و بدون تامین صلح و امنیت در افغانستان و توافق با همسایگان حل اوضاع کنونی میسر نیست پس این همه هیاهوو شتاب در ایجاد پایگاه های نظامی ایالات امریکا در افغانستان برای چیست؟ یکی از دلایل موثر در این زمینه میتواند نا رضائیتی مردمان افغانستان و ایالات متحده از حضور

نیرو های امریکائی در افغانستان باشد .در امریکا 67 در صد مردم علیه جنگ در افغانستان بوده و 75 در صد میخواهند که قوای امریکائی از افغانستان بیرون آیند .مصارف جنگ دهساله اکنون از مرز 2 بلیون

دالر امریکائی تجاوز میکند .این در حالی است که ایالات متحده بزرگترین بحران صد سال اخیر خویش را پشت سر میگذارد .در کنگرس دموکرات ها همانند محافظه کاران از کمبود پول سخن میگویند و از افزایش بیکاری و عدم امکان اشتغال آفرینی حرف میزنند .در واقعیت امر چین با خرید اوراق قرضه

دولتی امریکا جنگ آنان را در افغانستان تمویل میکند .در ازای این معامله ایالات متحده نا گزیر میگردد تا بازار های خود را بروی چین بگشاید .(4)گذشته از عوامل درونی دشواری های دیگری در سیاست خارجی ایالات متحده وجود دارد .این کشور از یکسو مدعی قدرت جهانی است ولی درعمل پا از محدوده

دولت ملی فرا نمیگذارد و مسوولیت های خود را انجام نمیدهد .ایمانو یل تود دانشمند فرانسوی در پژوهش

های تازه خود تصریح نموده که قدرت ایالات متحده رو به افزونی نیست بلکه در حال کاهش است .

" سیاست خارجی متکی بر زور نظامی در حقیقت نوعی از " ملیتاریسم نمایشی " است وهدف آن اینست

تا جهان نفهمد که این امپراتوری رو به افول میباشد . "(5)  ایالات متحده حتی با متحدین نزدیک خود در

این زمینه  دچار اختلاف است .در ایجا نمیتوان بر چالش های سیاست خارجی  این ابر قدرت بیشتر از این

درنگ کرد.اما باید گفته شود که " صلح امریکائی " در اکثر نقاط جهان  پیآمد پایدار نداشته است .ایالات متحده از یکسوخواهان کنترول مناطق اشغالی است ولی از سوی دیگر به تعهدات خویش پابند نیست .شاید

عراق بهترین نمونه ناتوانی امریکا باشد , چه این کشور بعد از اشغال و تخریب اینک به ساحه نفوذ ایران

مبدل گردیده است .مداخلات ایالات متحده امریکا در افغانستان که اینک خصلت اشغالگرانه بخود گرفته

 نیز از اهداف اولیه منحرف شده است .ایالات متحده بجای مبارزه با تروریسم و باز سازی مدنی به

احیای بنیادگرائی مذهبی  می پردازد .از عدم پیگیری سیاسی ,تغیر مستدام راهکار ها و برنامه های کاری

و حرکت زیک زاک مانند ایالات متحده در افغانستان نه تنها مردم کشور ما نگران است بلکه همسایگان ما هم در تردد اند .تجارب دو دهه اخیرنشان میدهد که " اونیلیتاریزم نظامی " امریکا پاسخ مناسب به پرابلم های داغ جهان نیست و در افغانستان نیز چه به شکل حضور نظامی موقت ( ایساف ) و یا دایمی

(پایگاه های نظامی دایمی ) نمیتواند به تامین صلح  پایداردر منطقه ما کمک نماید .همسایگان افغانستان حضور نظامی و هژمونی امریکا را تهدیدی برای امنیت ملی خود تلقی نموده و هیچگاهی حاضر نخواهند

بود با آن موافقه کنند .افغانستان هم نمیتواند شرایط جغرافیائی خود را تغیر دهد و همسایگان دیگری را برای خود بر گزیند .تضاد میان منافع گوناگون و خواسته های متفاوت ایالات متحده امریکا با کشور و منطقه  ما را نمیتوان با امضای موافقتنامه استراتیژیک حل نمود .در برابر این چنین توافقات اصول

  استقلال و بیطرفی مثبت افغانستان  قرار دارد که تنها  با احترام به آنها میتوان راه برون رفت را

از بحران موجود پیدا کرد .برخی از همسایگان ما در گردهمآئی اخیر سازمان شانکهای خواهان افغانستان

مستقل و بیطرف گردیده اند.آیا ایالات متحده امریکا به خواست آنها پاسخ  مثبت خواهد داد ؟

 

 

                       

 

 

پا نویس ها

 

1 ـ    درآنزمان ( دسامبر 1953 ) صدراعظم افغانستان محمد داود در بیانیه ای امداد ایا لات متحده امریکا را به پاکستان برای امنیت افغانستان خطرناک شمرد و از ایا لات متحده امریکا خواهان تجدید

رویه اش در برابر افغانستان گردید .

 

2 ـ   پیشنویس موافقتنامه استراتیژیک منتشره در سایت وطندار ـ اتریش

 

 

پا نویس ها

 

1جرگ و جرگه در زبان مغولی بمعنی حلقه و دایره است و در زبان ما مترادف آنرا نرگ میدانند .

ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی در بخش مسعودی تاریخ بزرگ خود اطلاعات دقیقی را در باره

شکار جرگه ارائه میدارد .

یکی از شاعران صیاد دوست معاصر هم با الهام از همین روش در مدح شاهی گفته بود :

همه آهوان صحرا سر خود نهاده بر سنگ

به امید آنکه روزی به شکار خواهی آمد

 

   هیات های از کنگرس ایا لات متحده امریکا در سال های 2010 و 2011 بکابل مسافرت نموده وبا مقامات افغانی پیمان استراتیژیک را مورد بحث قرار دادند .

 

3 ـ   سخنرانی حامد کرزی بروز بیست و سوم جولای سال روان ترسائی از طریق تلویزیون ملی افغانستان

 

 

پا نویس ها

 

1 ـ   کتاب  جهان , قدرت و جنگ  از سلسله نشراتی باواک , ویانا سال 2003 ص 50

 

2 ـ   سمپوزیم ناتو در ماه می 1978 اتخاذ تصمیم نمود تا مجاهدین افغان را تسلیح و تجهیز نماید.

 

WORLD SOCIALIST  در  ویب سایت   BILL VAN AUKENمقاله پژوهشگر امریکاهی ـ م -3   

 

مقاله بالا -4  

 

مقاله جورج هوفمن  اوستن اوف ژورنالیست اتریشی منتشره سال 2003-5

 

  


October 25th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات